مجموعه «دوره درهای بسته» عنوان یکی از مجموعه آثاری است که انتشارت «روایت فتح» آن را برای روایت خاطرات آزادگان جنگ تحمیلی انتخاب کرده است. در این مجموعه به زندگی 9 تن از رزمندگان پرداخته شده است.
«اسارت به روایت عبدالمجید رحمانیان» نام اولین اثر در این مجموعه است. او در سن بیست سالگی اسیر شد، اسارتش پر از خاطرات و گفتنیهای تلخ و زیبا و عجیبی است که دربردارنده وقایعی مستند از صد ماه زندگی او در اردوگاههای عراق است.
بچه تهرانی که به جنگ رفت و اسیر شد
دومین اثر این مجموعه با نام «اسارت به روایت فاطمه ناهیدی» منتشر شده است. او فارغ التحصیل مامایی بود و از تهران به همراه یک اکیپ پزشکی راهی جبهههای جنوب شده بود هر چه گفته بودند که نرو، گوش نکرده بود میگفت وظیفه است.
قصه آزادگی این آزاده این چنین آغاز شده: «خط، دست عراقیها افتاد بود ناگهان رگبار مسلسل را گرفتند و ... روز بعد دختری بیست و چهار ساله در زندان وزارت دفاع عراق بود.»
«معصومه آباد» که نامی آشنا در میان اهالی فرهنگ و ادب محسوب میشود، در سومین اثر این مجموعه با عنوان «اسارت به روایت معصومه آباد» را به خود اختصاص داده است. جلد سوم مجموعه دورهی درهای بسته درباره معصومه آباد، دانش آموز هفده ساله دبیرستانی است که سه سال و چند ماه از جوانیاش را در زندانها و بازداشتگاههای عراق سپری کرد. عراقیها توی بازجویی از او مبهوت میماندند و یا چشم و ابرو به هم اشاره میکردند که «مطمئنی این هفده سالشه؟» و معصومه خندهاش میگرفت.
روایت اسارت، خلبان همراه شهید «عباس دوران» در «دوره درهای بسته»
«اسارت به روایت منصور کاظمیان»، خلبان هواپیمایی جنگی که در یک ماموریت مهم و سرنوشت ساز کابین عقب شهید عباس دوران بوده و در بغداد به اسارت دشمن درآمد و «اسارت به روایت علی علیدوست قزوینی» اسیری که ده سال اسارت را به جان خرید پیر شد، رنج کشید یاد گرفت، یاد داد، شادی کرد و اینک آزاد است، اما از آن روزها چیزی فراتر از خاطره برایش باقی مانده است، عناوین مجلدات چهارم و پنجم این مجموعه محسوب میشوند.
زیارت ارباب در دوران اسارت
«اسارت به روایت علی محمد احد طجری» عنوان ششمین جلد از این مجموعه است که در بخشی از آن میخوانیم: «شب رسیدیم کربلا، شب نیمه شعبان بود وارد صحن که شدیم، حال خودم را نمیفهمیدم چسبیدم به ضریح، فقط گریه کردم، انگار هزار سال بود میخواستم به آن جا برسم یادم رفته بود اسیرم دلم میخواست برای همیشه آنجا بنشینم میشنیدم که بعضیها به عربی به هم میگفتند: «هذا مجانین الحسین».
قتلگاه را برای ما خالی کرده بودند چهار نفری رفتیم تو کف قتلگاه افتادیم، گریه کردیم. باز هم گریه کردیم. زیاد گریه کردیم. ما را بلند کردند گفتند باید برویم. سوار ماشینمان کردند یکراست برگشتیم اردوگاه.»
علی محمد احدی نوزده سالش بود که اسیر شد و تا بیست و هفت سالگی اردوگاههای مختلف را تجربه کرد روزگار خوش جوانی را تلاش کرد تا زنده بماند سالم زندگی کند و به کسانی که در کنارش بودند کمک کند باری سالم زندگی کردن همه اینها از جمله مردمی نشئت میگرفت که برای اسرای ما در عراق پدری کرد؛ وقتی که گفت«پاک باش و خدمتگزار»
حالا این خاطرات بیشتر به وهم خیال میماند تا واقعیت اما هنوز در بین ما کسانی هستند که یادشان میآید.
اسارت به روایت رستم خرم دین
«اسارت به روایت رستم خرم دین» متفاوتترین اثر در این مجموعه است. مهمترین نکتهای که رستم خرمدین را نسبت به بقیه آزادهها خاص جلوه میدهد زرتشتی بودن اوست، و گرنه روایت دوران اسارتش از جنس روایت آدمهایی نیست که به عنوان قهرمان جنگ میشناسیم.
وجه تمایزش همان قدر که ممکن است برای بقیه حساسیت برانگیز باشد برای خودش پیش پا افتاده و معمولی است. انتظار هم ندارد به بهانه تفاوتش با دین رسمی کشور معاف شود و از زیر سربازی در برود. نگاه او به جنگ خیلی ساده است، به عنوان یک سرباز ساده به خدمت وظیفه میرود و مثل نیاکانش و مخصوصاً هم نامش رستم فرخ زاد، «وظیفه»اش را در برابر وطنش ایران خیلی خوب انجام میدهد.
این وسط میماند تجربههای منحصر به فردی که همین وجه تمایز برایش ایجاد میکند چه در برخورد نگهبانهای عراقی به خاطر کینه تاریخیشان و چه در سوء تفاهم هم وطنانش که گاهی کاسه داغتر از آش شدنشان بر درد مشترکی که دارند میچربد.
«اسارت به روایت ابوالقاسم عبیری» و «اسارت سعیدی اسدی فر» عناوین دیگر این مجموعه است که از سوی انتشارت روایتفتح منتشر شده است.
بخش كتاب و كتابخوانی تبیان